همچنين برخي از زنان قبائل عرب در وفات شوهر به اقتضاي آداب و سنن محيط؛ ملزم بودند حداقل يكسال تمام يا تا آخر عمر بر بالاي قبر شوهر خود خيمهاي سياه و چركين بر پا نموده و لباسهاي مندرس و كثيف با رنگهاي مشمئز كننده به ترتيبي كه حكايت از عزا داشته، بپوشند و از هرگونه زينت و آرايش و حتي تنظيف و شستشو نيز بركنار باشند و همواره در آن خيمه به سربرند و به «هلع»[1] و تعزيه بپردازند و كساني كه ميخواستند پس از اتمام يكسال يا بيشتر، از عده خارج شوند بايد گوسفند يا حيوان ديگري را مدتي گرسنه و تشنه نگه ميداشتند، سپس آن قدر حيوان را ميزدند تا بميرد و بعد سرگين شتر يا حيوان ديگري را برداشته و به نقطه دوري (كنايه از دور افكندن مصيبت ايام عده از سوي زوجه) پرتاب ميكردند و بدين ترتيب از عده بيرون ميآمدند (ر.ك. نوري،1360: ص617؛ طباطبائي، بيتا: ج2، ص242). در هند نيز وقتي مردي از دنيا ميرفت، براي رهايي روح آن مرد از تنهايي، زن او را با وي زنده زنده ميسوزاندند.
1) حكمت تشريع عدّه
برخي از حكمتهاي تشريع عده در اسلام را ميتوان در امور ذيل برشمرد:
1-1) اطمينان از برائت رحم
عده وسيلهاي براي حفظ نسل و اطمينان از برائت رحم از حمل و جلوگيري از اختلاط انساب است، امام رضا (ع) ميفرمايد: «اما عدة المطلقة، ثلاث حيض او ثلاثة اشهر فلاستبراء الرحم من الولد...» (صدوق، 1385ق: ج2، ص508). (علت تعيين زمان عده در زنان مطلقه به سه حيض يا سه ماه به جهت اطمينان از پاک بودن رحم از طفل است). پيرو اين امر فقهاي اماميه نيز در تعريف عدة آوردهاند: «لتعرف برائة رحمها من الحمل او تعبداً» (بحراني، بيتا: ج25، ص23). (زن عده نگه ميدارد تا از پاك بودن رحمش از حمل آگاهي يابد يا اساساً صبر كردن از ازدواج در مدت عده از باب تعبد است). هرچند حكمت تشريع عده، اطمينان از برائت رحم و جلوگيري از اختلاط انساب است، ولي اين امر با تعيين تکليف شارع در مواردي كه برائت رحم نيز معلوم است، منافاتي ندارد، بر اين اساس فقها بدون هيچ اختلافي فتوا دادهاند كه آميزش در دبر نيز موجب لزوم عده ميشود، هرچند كه اطمينان از برائت رحم نيز وجود دارد (نجفي، 1981م: ج32، ص212).
2-1) امكان رجوع زوج
عده وسيلهاي براي صلح و بازگشت به زندگي مشترك است، گاهي در اثر عوامل مختلف زمينه روحي زوجين به وضعيتي ميرسد كه با يك اختلاف جزئي و نزاع كوچك حس انتقامجويي آن چنان شعلهور ميشود كه فروغ عقل و وجدان خاموش شده و به تفرقه ميانجامد؛ متأسفانه اكثر جداييها در همين حالات رخ ميدهد، لذا اسلام به لحاظ اهتمامي كه به حفظ كانون خانواده دارد در فاصله زماني عده به هر يك از زوجين مجال فكر و انديشه را داده تا در صورت فروكش كردن غضب يا حالتهاي رواني، بتوانند مجدداً به زندگي مشترك ادامه دهند و يكباره طلاق ميان آنها به جدائي و پايان دوران زوجيت منجر نگردد. لذا خداوند متعال ميفرمايد: «و بعولتهنّ أحقّ بردهنّ إن أرادا إصلاحاً» (بقره، 228). (شوهران آنها در زمان عده حق رجوع دارند، اگر نيت خير و سازش دارند). در همين راستا دستور عدم خروج زن در زمان عده از خانه شوهر آمده است.
«لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ لاتدري لعلّ الله يحدث بعد ذلك أمراً» (طلاق،1). (آنان را از منزلشان خارج نسازيد، چه ميدانيد شايد خدا گشايشي رساند و صلحي پيش آيد).
3-1) حفظ حيات جنين
تشريع عده در صورت باردار بودن زن، وسيلهاي براي حفظ حيات جنين است. نگهداري عده براي زن باردار در صورت انحلال نکاح يا نزديكي به شبهه براي جلوگيري از اختلاط نسب نيست؛ زيرا پس از انعقاد نطفه به مدت كوتاهي رحم بسته ميشود و تا وضع حمل، زن مجدداً نميتواند باردار شود؛ بلكه به نظر ميرسد لزوم عده در زن باردار براي حفظ حيات جنين است. زيرا اگر زن عده نگه ندارد و قبل از وضع حمل، شوهر ديگري نمايد؛ شايد شوهر زن را وادار به سقط جنين كند يا بعد از تولد طفل موجبات قتل فرزند را فراهم سازد.
4-1) نشانه عزاداري
در عده وفات، احترام به پيوند زناشويي و اظهار حزن و عزادار بودن از حكمتهاي تشريع عده است؛ هرچند که از منظر اخلاق و آداب رعايت اين حکمت در مورد مرگ زن نيز لازم است؛ ولي مراعات اين امر بر زوجه به لحاظ رعايت جانب حياء و عفاف و پرهيز از تنزل شأن زن به مثابه کالائي که مورد تعاطي قرار ميگيرد مورد تأکيد بيشتر و الزام شرعي واقع شده است (طباطبائي، بيتا: ج2، ص242). از اينرو در برخي روايات علت تعيين مدت عده وفات به چهار ماه و ده روز اينگونه بيان شده است: «حداكثر تحمل زنان نسبت به ترك آميزش در غالب زنان چهار ماه است؛ از اين رو عده وفات نيز متناسب با ميزان تحمل و بردباري آنان چهار ماه و ده روز تعيين شده است (صدوق، سال1385ق ، ج2، ص508).
2) مفهوم عده
كلمه «عده» به كسر عين و فتح دال مشدد، اسم مصدر «اعتداد» و از ريشة «عدد» گرفته شده كه جمع آن عِدَد است (راغب اصفهاني، 1404ق: ص324؛ قرشي، بيتا: ج4، ص299). واژه عدد در لغت به معناي، گروه و شمار كردن آمده، مانند: «و كلّ شي أحصيناه عدداً» (جن، 28). عِدّه به كسر اول، شيء معدود است، چنانچه در مفردات آمده: «العدة هي الشئ المعدود» (راغب اصفهاني، 1404ق: ص324؛ ر.ک. فيومي، 1405ق: ص396). عده زن مطلقه مدت معدودي است كه بايد در آن مدت زن از ازدواج خودداري نمايد (فيومي، 1405ق: ص396). «اذا طلّقتم النساء فطلقوهنّ لعدتهنّ و احصوا العدّة» (طلاق، 1). عدّه در لغت به معناي جماعت و گروه نيز آمده: «رأيت عدة رجال و عدة النساء» (جماعتي مرد و زن را ديدم) همچنين: «عندي عدة كتب» (تعدادي كتاب نزد من است) (نجفي، 1981م: ج32، ص211).
عِدّه در اصطلاح فقهي عبارت است از: «مقدار زماني كه زن پس از انحلال نكاح به جهت مرگ شوهر يا به لحاظ اطمينان از پاک بودن رحمش از حمل يا به جهت تعبد شرعي با فرض يقين به برائت رحم از حمل، بايد صبر كرده و از ازدواج مجدد خودداري نمايد» (علامه حلي، بيتا: ص147؛ بحراني، بيتا: ج25، ص391). شهيد ثاني مينويسد: «إنّها شرعاً إسم عدة معدودة تتربّص فيها المرأة لمعرفة براءة رحمها او للتعبّد او للتفجّع علي الزوج، شرّعت صيانة للأنساب و تحصيناً لها عن الاختلاط» (شهيد ثاني، 1413ق: ج9، ص213). (عده از ديدگاه شرعي زمان معيني است که در آن زمان زن بايد به جهت اطمينان از برائت رحم از حمل يا به سبب مرگ شوهر صبر نمايد، عده به منظور صيانت نسبها و جلوگيري از آميخته شدن آنها با يکديگر تشريع شده است).
در آيات متعددي از قرآن كريم به مشروعيت و لزوم عده براي زنان پس از انحلال نكاح، تصريح شده، مانند: «و المطلّقات يتربصن بانفسهنّ ثلاثة قروء...» (بقره، 228)؛ «واللاتي يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم فعدّتهن ثلاثة أشهر و اللاتي لميحضن و اُولات الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ...» (طلاق، 4)؛ «و الذين يتوفّون منكم و يذرون أزواجاً يتربصن بأنفسهنّ أربعة أشهر و عشراً» (بقره، 234)؛ «ثمّ طلقتموهنّ من قبل أن تمسوهنّ فمالكم عليهنّ من عدّة تعتدّونها» (احزاب، 49). در مادة1150 ق.م. در تعريف عده آمده: «عده عبارت است از مدتي كه تا انقضاي آن زني كه عقد نكاح او منحل شده است، نميتواند شوهر ديگري اختيار كند».
3) زنان فاقد عده
مطابق ماده 1155 ق.م. بر زنان يائسه و غيرمدخوله (زناني كه قبل از آميزش جنسي طلاق داده شدهاند) عده واجب نيست و آنها بلافاصله پس از جدائي و انحلال نكاح ميتوانند ازدواج كنند. علت اين امر نيز اطمينان از عدم وجود حمل است كه احتمال آن در اين قبيل زنان منتفي است، اين گروه از زنان جزو زنان مطلقه به طلاق بائن هستند (فاضل مقداد، بيتا: ج2، ص262).
1-3) زنان غيرمدخوله
هرگاه بين زن و شوهر آميزش جنسي (اعم از قُبل يا دُبر) واقع نشده باشد و به دليلي غير از مرگ شوهر، ازدواج منحل گردد، بر زن عده واجب نيست، چنانكه آيه شريفه قرآن و روايات معتبر بر اين مطلب دلالت دارند. در قرآن آمده: «... ثمّ طلقتموهنّ من قبل أن تمسوهنّ فمالكم عليهنّ من عدّة تعتدّونها» (احزاب، 49). (اگر زنان مومنه را به نكاح خود درآوريد و پيش از آن كه با آنان آميزش كنيد طلاقشان داديد، ديگر بر عهده آنها عدهاي كه آن را بشماريد نيست)؛ كلمه «تمسوهنّ» در جمله «من قبل أن تمسوهنّ» كنايه از عمل زناشويي است و به معناي مطلق تماس يا خلوت با زوجه نيست. اگرچه ابوحنيفه به آن قائل است (فاضل مقداد، بيتا: ج2، ص262). همچنين غيرمدخوله به معناي باكره نيست، بلكه منظور زوجهاي است كه شوهر بعد از وقوع عقد نكاح بدون نزديكي، وي را طلاق دهد. امام صادق(ع) ميفرمايد: «اذا طلّق الرجل امراته قبل أن يدخل بها فليس عليها عدة، تزوّج من ساعتها إن شاءت و تبينها تطليقة واحدة ....» (كليني، 1413ق: ج6، ص 108؛ طوسي، 1365: ج8، ص129). (هنگامي كه مردي زنش را قبل از آميزش طلاق دهد، عدهاي بر آن زن نيست و اگر زن بخواهد، ميتواند همان ساعت ازدواج كند و با يك طلاق جدا ميشود...)
2-3) زوجه صغيره
به اجماع فقهاي اماميه، طلاق دختران نابالغ از انواع طلاقهاي بائن شمرده شده است(نجفي، 1981م: ج32، ص120) هرچند از روي عصيان عمل آميزش نيز انجام شده باشد؛ زيرا در اين مورد نيز احتمال حمل و اخـتلاط انساب وجـود ندارد (بـحراني، بيتا: ج25، صص432-433). امام صادق (ع) فرمود: «ثلاث يتزوّجن علي كلّ حال التّي لم تحض مثلها لاتحيض، قال قلت: وما حدّها؟ قال: اذا أتي لها اقلّ من تسع سنين...» (حر عاملي، 1409ق: ج22، ص179؛ طوسي، 1365: ج8، ص217). (سه گروه از زنان در هر حالي ميتوانند ازدواج كنند: اول كسي كه عادت (حيض) نشده و مانند او نيز نميشود، پرسيدم: حد آن چيست؟ فرمود: وقتي كه كمتر از نه سال داشته باشد و...). ولي با اين حال در ماده 1145ق.م. طلاق زوجه صغيره در رديف طـلاقهاي بائن ذكر نشده و به نظر ميرسد اين ماده بايد اصلاح شود.
3-3) زنان يائسه
در تعيين سن يائسگي ميان فقها اماميه اختلاف نظر است، برخي آن را 60 سالگي و گروهي نيز 50 سالگي دانستهاند (ر.ک. نجفي، 1981م: ج32، ص120)؛ ولي مشهور فقها به استناد روايات معتبر ميان زنان قرشيه[2] و غير آن تفكيك قائل شده و حدّ يأس را در زنان قرشي 60 سال و غير آن 50 سال دانستهاند (مامقاني، بيتا: ص19؛ شهيد ثاني،1413ق: ج1، ص133؛ خميني، 1390ق: ج2، ص335). براساس اين نظريه چنانچه انتساب زن به قريش ثابت نباشد، اصل عدم انتساب است و در نتيجه سن يائسگي 50 سالگي است (شهيد ثاني، ج1، 1413ق: ص133؛ يزدي، 1423ق: ج1، ص316؛ سبزواري، بيتا، ص63). به عقيده مشهور فقهاي اماميه بر زن يائسه عده لازم نيست (خوانساري، 1355ق: ج4، ص518). ولي در مقابل نظريه مشهور، برخي از فقهاي امـاميه و تمـام فقـهاي اهل سنت معتقدند: «عده طلاق زنان يائسه، سـه ماه است» (علمالهدي، 1415ق: ص334؛ حلبي، 1417ق: ص328). دليل ايشان، ظاهر آيه قرآن است: «و اللائي يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم فعدتهنّ ثلاثة أشهر و اللائي لم يحضن...» (طلاق،4) (از زنان شما آنان كه از حيض شدن نااميدند، اگر از حيض شدن آنها در ترديد هستيد، عده طلاق آنان سه ماه است و نيز عده زناني كه حيض نديدهاند سه ماه است).
در تفسير «إن ارتبتم» برخي مينويسند: «كلمه «ارتياب» مصدر فعل «ارتبتم» و به معناي شك و ترديد است؛ يعني اگر شما در باره عده اين قبيل زنان (يائسه) در شك و ترديد هستيد و مقدار آن را نميدانيد، پس عدة آنان سه ماه است» (طبرسي، 1407ق: ج10-9، ص461). علت اين تفسير حديثي است كه از طريق اهل سنت در زمان نزول آيه از پيامبر اکرم (ص) روايت شده: «ابيّ بن كعب به پيامبر(ص) عرض كرد: اي رسول خدا درباره زنان صغيره، يائسه و زناني كه حيض نميشوند و زنان باردار در قرآن مطلبي وارد نشده است. پس از اين سخن بود كه اين آيه نازل شد».
لذا صحيح نيست که مقصود از «إن ارتبتم» در آيه، شك و ترديد دربارة يائسه بودن و غير يائسه بودن زن باشد؛ زيرا خداوند در اين آيه صريحاً حكم عده زناني كه از حيض مايوساند را بيان كرده و نميتوان به زني كه در حيض شدن خود ترديد دارد، عنوان «يائسه» را اطلاق نمود.
ولي مشهور فقها با ضعيف شمردن حديث اهل تسنن و با استناد به روايات معتبر، قيد «إن إرتبتم» را در آيه شريفه به يأس از حيض و حمل مربوط دانسته و معتقدند: هرگاه زن مطلقه در يائسه شدن خود شك و ترديد داشته باشد، عده آنان سه ماه ميباشد، زيرا ممكن است زني حيض نبيند، ولي شك داشته باشد كه آيا حائض نشدن وي به علت يائسگي است يا به علل ديگر، ايشان زناني هستند كه امثال آنان حيض ميبينند، زيرا اگر در سن كساني بودند كه حيض نميشدند، معنايي براي ارتياب نبود که در روايت به اين مطلب اشاره شده است (بحراني، بيتا: ج25، ص434؛ نجفي، 1981م: ج32، ص234؛ يزدي، 1422ق: ج6، ص84). از امام صادق(ع) روايت شده: «سألت عن قول الله عزوجلّ«إن ارتبتم» ما الريبه؟ فقال: مازاد علي شهر فهو ريبة فلتعتدّ ثلاثة أشهر و لترك الحيض و ما كان في الشهر لم يزد في الحيض علي ثلاث حيض فعدّتها ثلاث حيض» (طوسي، 1365: ج15، ص410). (از امام (ع) راجع به معناي ريبه در آيه شريفه «ان ارتبتم» سؤال كردم، امام(ع) فرمودند: هرگاه خون حيض بيش از يك ماه و بيشتر قطع شود اين ريبه است و بايد سه ماه عده نگاه دارد...).
مشهور فقها افزون بر آية فوق به روايات ديگري نيز براي اثبات عدم لزوم عده زن يائسه و صغيره استناد كردهاند (بحراني، بيتا: ج25، ص434؛ نجفي، 1981م: ج32، ص234؛ يزدي، 1422ق: ج6، ص84). مانند صحيحه «حمّاد بن عثمان» که از امام صادق(ع) نقل ميكند: «سالته عن التي قد يئست من المحيض و التي لايحيض مثلها، قال: ليس عليها عدة» (همان، ج8، ص217). (از امام سؤال كردم درباره زني كه از قاعدگي نااميد شده و زني كه همسالانش عادت نميشود، امام فرمودند: عده بر او نيست). بنابراين بر زنان مطلقهاي كه امثال آنها عادت نميشوند، عده واجب نيست. شايان ذکر است که عنوان (من يئست من المحيض و مثلها لاتحيض) داراي سه مصداق خارجي است. اول دختر صغيرهاي كه به سن قاعدگي نرسيده؛ دوم زناني كه سالهاي قاعدگي را سپري كرده و به سن يائسگي رسيدهاند؛ اين دو گروه قطعاً مصداق عنوان ياد شده هستند و عده بر آنها واجب نيست، سوم زنان نازائي كه فاقد رحم هستند که امثال و مشابه آنان نيز حائض و حامل نميشوند، آيا بر اين قبيل زنان نيز پس از طلاق يا انحلال نكاح، عده واجب است؟ و اگر واجب است، مقدار آن چه اندازه ميباشد؟ در ذيل اين مسأله بررسي ميشودکلي وجود ندارد، بلکه در هر مورد و مصداق خاصي بايد به ادلّه خاص آن مورد، رجوع شود؟ بديهي است در صورت مثبت بودن پاسخ، هرگاه در مورد خاصي (مانند زنان فاقد رحم) دليلي بر لزوم عده يا نفي آن در دست نباشد بايد به استناد قاعده مزبور عده واجب باشد و چون در اين مورد اعتداد به عادت ماهانه امکانپذير نيست ناچار عده اين قبيل زنان بايد بر حسب شهور انجام گيرد، چنانچه برخي از فقهاي مع.
4-3) زنان فاقد رحم
از منظر فقهي اين سؤال مطرح است که اگر زني به سن عادت ماهانه رسيده، اما به دلايلي رحم خويش را خارج نمايد آيا عده طلاق بر او واجب است؟
قبل از پاسخ اين نکته بايد روشن گردد که اساساً مقتضاي قاعده اوليه مستنبط از ادلّه و نصوص شرعيه در مورد زنان مطلقه چيست؟ آيا مقتضاي قاعده مزبور در خصوص تمام زنان مطلقّه، وجوب عده و لزوم اعتداد است مگر در موارد استثناء (مانند يائسه و صغيره و....) يا بر عکس چنين قاعده اصر فتوي دادهاند (مكارم شيرازي، 1381: ج2، ص385).
1-4-3) دلائل اثبات عده
ممکن است براي اثبات اين قاعده به دلائل ذيل استناد شود:
1-1-4-3) «يا أيها النبّي إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة» (طلاق ،1) (اي پيامبر (به مردم بگو) هرگاه زنان را طلاق دهيد به وقت عده آنان را طلاق دهيد و عده را بشماريد). نحوه استدلال آن است که از يك سو مطابق ظاهر آيه شريفه، طلاق هميشه با تحقق عده همراه است (و أحصوا العدّه) و از سوي ديگر عموم و گستره لفظ «النساء» در آيه فوق همه اصناف زنان از جمله زنان فاقد رحم را نيز شامل است، بنابراين به موجب آيه فوق بر اين قبيل زنان نيز لازم است که پس از طلاق عده نگاه دارند.
در پاسخ ميتوان گفت: شمول لفظ «النساء» نسبت به همه اصناف زنان در صورتي صحيح است که قرينهاي متصل يا منفصل وجود نداشته باشد يا حداقّل احتمال وجود آن بر تقييد لفظ عام «النساء» به صنف خاصي از زنان نباشد، در حاليکه آيه: «واللائي يئسن من المحيض من نسائکم إن ارتبتم فعدّتهنّ ثلاثة أشهر» (طلاق،4) قرينه آشکاري بر تقييد لفظ (النساء) در آيه اوّل اين سوره به زناني است که امکان باروري و آبستن شدن را دارند، چرا که در آيه اخير لزوم عده سه ماهه بر زناني که داراي عادت ماهانه نيستند، مشروط به «ارتياب» يعني شکّ و ترديد آنها در امکان آبستني و باروري شده است، بنابراين مفهوم مخالف آيه مزبور چنين خواهد بود: با عدم احتمال آبستني در زناني که داراي عادت ماهانه نيستند عده بر آنها واجب نيست و اين معني گواه بر تقييد و تخصيص لفظ «النساء» در آيه اوّل به زناني است که امکان باروري دارند و حداقل اينکه احتمال نزول همزمان آيات چهار گانه مورد بحث و نيز احتمال اراده شک و ترديد در امکان باروري از لفظ «ارتياب» در آيه مورد بحث، سبب اجمال معنا و احتمال محدوديت لفظ النساء به صنف خاصي از زنان (زناني که امکان باروري دارند) ميباشد، از اينرو نميتوان آيه فوق را دليل بر قاعدهاي عام و فراگير جهت اثبات لزوم عده در تمام زنان مطلقه قرار داد.
2-1-4-3) «و المطلّقات يتربصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء» (بقره، 228). (زنان طلاق داده شده بايد سه قرء (پاکي) درنگ کنند) لفظ «المطلّقات» در اين آيه نيز ـ مانند لفظ «النساء» در آيه قبل ـ از الفاظ عموم ميباشد و شامل کليه اصناف زنان از جمله زنان فاقد رحم ميشود، لذا به موجب آيه فوق حکم عده براي اين قبيل زنان نيز ثابت است (ر.ک. مؤمن قمي، 1415ق: 296).
به نظر ميرسد حکم وجوب عده در آيه مورد بحث تنها محدود به زناني است که داراي عادت ماهانه هستند، زيرا لفظ «قرء» فقط در مورد زناني قابل اعمال است که دوران قاعدگي و پاکي دارند و ميتوان براي آنها سه دوره پاکي در نظر گرفت، ولي زناني که امکان عادت (حيض) در آنها وجود ندارد ـ به دليل رسيدن به سن يائسگي يا کودکي يا بيرون آوردن رحم ـ نميتوانند در گستره و عموم اين آيه قرار گيرند، و اين امر قرينهاي بر تخصيص لفظ «المطلقات» به زناني که داراي عادت ماهانه هستند خواهد بود، لذا نميتوان براي اثبات قاعده مورد نظر به آيه فوق نيز استناد نمود.
3-1-4-3) براي اثبات قاعده مورد بحث به پارهاي از روايات نيز استدلال شده، از جمله روايت معتبر «داوود بن سرحان» از امام صادق (ع) که فرمودند: «عدّة المطلّقة ثلاثة قروء أو ثلاثة أشهر إن لم تکن تحيض» (حر عاملي، 1409ق: ج 15، ص422). (عده زن طلاق داده شده سه قرء يا سه ماه است، اگر حالت عادت نداشته باشد).
مستفاد از ظاهر حديث آن است که امام (ع) عده را بر کليه زنان مطلقه لازم و واجب دانستهاند، با اين تفاوت که مدت آن در خصوص زناني که داراي عادت ماهانه هستند، سه قرء و در مورد کساني که عادت نميشوند سه ماه مقرر شده است، بدين لحاظ اطلاق حديث شامل زنان فاقد رحم نيز خواهد بود و اين قبيل زنان نيز بايد سه ماه عده نگاه دارند.
به اين ادعا اينگونه ميتوان پاسخ داد: اساساً امام (ع) در اين حديث درصدد بيان مدت و زمان عده زناني که بايد عده نگه دارند بوده و نسبت به اينکه کداميک از اصناف زنان بايد سه ماه يا سه قرء عده نگاه دارند مطلبي بيان نكرده اند، بنابراين از نظر قواعد علم اصول، حديث فوق فاقد اطلاق نسبت به کليه اصناف زنان خواهد بود و در نتيجه صلاحيت استناد براي اثبات قاعده مورد نظر را نخواهد داشت.
با عنايت به مطالب پيشين آشکار ميگردد دليل فقهي قابل اعتمادي جهت اثبات قاعدهاي کلي و عام مبني بر وجوب عدّه بر تمام اصناف زنان مطلقه وجود ندارد، تا بتوان در مواردي که نصّ خاصي در آن مورد نرسيده، جهت اثبات عده به آن قاعده مراجعه نمود (ر.ک. مؤمن قمي، 1415ق: 296).
حال پس از نفي قاعده مزبور و اذعان به عدم وجوب عدّه بر زنان يائسه و صغيره، جهت تعيين وضعيت عدّه زنان فاقد رحم، اين سؤال مطرح است که آيا از نظر فقهي اين قبيل زنان به لحاظ حکم عده ملحق به زنان يائسه هستند؟ بديهي است در صورت مثبت بودن پاسخ، بر اين گروه از زنان نيز عدّه لازم نخواهد بود. براي اثبات الحاق زنان فاقد رحم به زنان يائسه ميتوان به گروهي از احاديث استناد نمود.
2-4-3) دلائل عدم عده
1-2-4-3) عدم بارداري
احاديثي که بر نفي عدّه از زناني که همسانهاي آنان آبستن نميشوند دلالت بر عدم عده زنان فاقد رحم دارد، مانند روايت محمد بن مسلم از امام باقر (ع) که فرمود: «التّي لا تحبل مثلها لاعدّة عليها» (حرعاملي، 1409ق: ج15، ص409). زني که همسان وي باردار نميشود، عدّه ندارد. موضوع حکم عدم عدّه در اين حديث، زني است که همسان وي باردار نميشود و آشکار است که اين عنوان شامل زن مطلقه فاقد رحم نيز ميگردد، زيرا کليه زنان فاقد رحم در عدم امکان باروري همسان او محسوب ميشوند، بنابراين به موجب اين گروه از روايات بر اينگونه زنان عدّه واجب نيست.
ممکن است ايراد شود: عنوان مزبور (لا تحبل مثلها) اگر چه شامل زنان فاقد رحم نيز ميشود، ولي با توجه به عدم تحقق اين مصداق در زمان صدور روايت بايد ملتزم شد که مقصود از عنوان ياد شده در حديث صرفاً دختران خردسال و زنان کهنسالي است که مأيوس از حمل و بارداري هستند.
در پاسخ ايراد فوق ميتوان گفت: انحصار مصاديق عنوان ياد شده (لاتحبل مثلها) در روزگاران گذشته به دختران خردسال و زنان يائسه، سبب انحصار مفهوم آن به دو مورد مذکور نميشود. بلکه معنا و مفهوم عنوان مزبور شامل تمام مصاديق ممکن از جمله زنان فاقد رحم نيز خواهد بود، از آنجا که مطلب فوق به عنوان يک ضابطه و معيار کلي جهت تعيين تکليف عدّه زنان در کلام امام (ع) آمده؛ لذا نميتوان مصاديق آن را محدود به مصاديق موجود در زمان صدور حکم نمود. همچنين تعليق حکم عدم وجوب عدّه بر عدم امکان باروري همسانهاي زن (لاتحبل مثلها) گوياي آن است که تمام ملاک براي عدم عدّه، عدم امکان آبستن شدن زن است که اين معيار براي زنان فاقد رحم نيز وجود دارد.
بر اساس استدلال فوق ممکن است تصور شود، زنان مطلقهاي که شوهران آنها عقيماند نيز نبايد عدّه نگاه دارند؛ زيرا همسانهاي آنان از زناني که شوهرانشان عقيم اند نيز امکان باروري و حمل ندارند. ولي اين پندار ناروا است؛ زيرا مماثلت و همساني در عدم امکان حمل و بارداري از اوصاف مربوط به زن است. يعني زن بايد داراي وصفي باشد که زنان مشابه او در آن صفت نيز امکان باروري را نداشته باشند؛ لذا حديث مذکور موردي را که در زن علّت ويژهاي براي عدم حمل وجود ندارد را شامل نميشود.
همچنين ممکن است توهم شود، مطابق حديث فوق عدّه بر زنان عقيم و نازا نيز واجب نيست، زيرا همسانهاي اين قبيل زنان نيز باردار نميشوند. ولي پاسخ آن است كه هرگاه نازائي و عدم باروري معلول عوامل ناشناخته يا علل و اسباب ويژهاي باشد که ممکن است با گذشت زمان و پيشرفت علوم و فنآوريهاي نوين مرتفع گردد؛ اين قبيل نازائيها تأثيري در برداشتن عدّه ندارند؛ ولي هرگاه نازائي در اثر عواملي باشد که احتمال برطرف شدن آن به هيچ وجه وجود ندارد و اگر در هر زني يافت شود آن زن نيز آبستن نخواهد شد، اين قبيل نازائيها همان چيزي است که در احاديث فوق موضوع حکم عدم عدّه قرار گرفته است که مصداق روشن آن نيز زنان فاقد رحم ميباشند (ر.ك. مؤمن قمي، 1415ق: 297).
2-2-4-3) عدم قاعدگي
رواياتي که بيان ميکند عده بر زني که عادت نميشود و همسان او نيز عادت ماهانه ندارد لازم نيست، بر عدم عده زنان فاقد رحم نيز دلالت دارند. در برخي روايات آمده: «قال سألته عن التّي قد يئست من المحيض و التّي لا يحيض مثلها؟ قال: ليس عليها عدّة» (حر عاملي، 1409ق: ج 15، ص405). از امام صادق (ع) درباره زني که از قاعدگي نااميد شده و زني که همسان او عادت نميشود، سؤال کردم؟ امام (ع) فرمودند: عدهاي بر وي لازم نيست)..
موضوع اين حديث عدم وجوب عدّه زني است که عادت ماهانه ندارد و هـمسان وي نيز حائض نميشود، زنان فاقد رحم نيز اينگونهاند، زيرا اين قبيل زنان به علت اخراج رحم حالت عادت ماهانه ندارند.
اگر سؤال شود: عنوان (لا تحيض مثلها) در کلام (راوي) است و در کلام امام (ع) نيست و با عنايت به اينکه در آن زمان مسأله اخراج رحم امري غير ممکن بوده و چه بسا اين امر در ذهن سؤال کننده نيز خطور نميکرده، پس مقصود راوي از عنوان مزبور تنها مصاديق شايع و نمونههاي متعارف آن يعني دختران خردسالي که به سن قاعدگي نرسيدهاند، بوده و امام (ع) نيز مطابق با سؤال، جواب را بيان فرمودهاند، بنابراين جمله «لا تحيض مثلها» شامل زنان فاقد رحم نيست.
در پاسخ ميتوان گفت: اصولاً پرسش راوي گوياي آن است که در ذهنيت وي ميان عدّه و حمل و عادت ماهانه ارتباط و پيوستگي وجود داشته است، البته اين ذهنيت نيز ناشي از برخي سخنان امامان معصوم (ع) بوده، از قبيل اينکه فرمودند: «العدّة من الماء» (همان، ص403). (عده ناشي از نطفه است) (کنايه از آميزش و زناشوئي) يا حديث: «أمّا عدّة المطلّقة ثلاثة قروء فلإستبراء الرحم من الولد» (عده سه طهر براي زن مطلقه براي آگاهي از عدم بارداري اوست) (همان، ص452).بدينسان از نظر راوي، عدّه براي اطمينان از باردار نبودن زن، جعل و تشريع شده، پس به موجب آن بايد لزوم احراز چنين امري در مـورد زني که عادت نميشود، منتفي باشد، لذا اين امر (ارتکاز ذهني) راوي را وادار نموده تا از امام (ع) نسبت به وضعيت عدّه زناني که عادت ماهانه ندارند سؤال نمايد، پس تمام مـوضوع سـؤال راوي از امـام (ع) زنـي است که همسان آن زن عادت نميشود و ويژگي نابالغ بودن يا کهنسالي و سپري کردن سن قاعدگي خصوصيتي ندارد، همچنين از پاسخ امام (ع) که فرمودند: «عدّه بر او نيست» نيز استفاده ميشود، تمام موضوع براي نفي عدّه، همان چيزي است که در ذهن راوي بوده، يعني زناني که همسان آنها عادت نميشوند، ناچار پاسخ امام (ع) مربوط به کلـيه زناني است که عادت ماهانه نـدارند و همسان آنها نيز عادت نميشوند، از اينرو هرگاه در اثر پيشرفت دانش و فنّ آوري نمونههاي ديگري از اين عنوان پديدار شود ـ مانند زناني که رحم آنها را خارج کردهاند ـ ترديدي نيست که آن نمونهها نيز در حکم عدم عدّه همانند دو نمونه طبيعي (خردسالان و کهنسالان) خواهند بود و عدّه بر آنها لازم نيست.
3-2-4-3) تعارض برخي روايات
در مقابل احاديث فوق، برخي روايات، عدّه زنان مطلقّهاي که عادت نميشوند را سه ماه قرار داده است، اين روايات بر دوگونه ميباشند: برخي از آنها عدّه زني که عادت نميشود و همسان او نيز عادت نميشود را سه ماه ميداند. برخي ديگر بطور کلي عده زناني را که عادت نميشوند سه ماه قرار دادهاند، از گروه نخست روايت محمّد بن حکيم است كه از امام کاظم (ع) سؤال کرد درباره مـقدار عـدّه زني که هـمسانش عادت نميشود و تا کنون هم نشده است؟ فرمود: سه ماه. گفتم: او شکّ دارد (احتمال بارداري ميدهد) فرمود: به اندازه طولانيترين مدت (ميان سه ماه و زمان زايمان)، 9 ماه عدّه نگاه دارد. عرض کردم: باز هم شکّ دارد؛ فرمود: در باره او شکي نيست؛ زيرا خداوند براي آبستني زمان معيني قرار داده است که پس از آن شکي نيست[3] (همان، صص 408ـ 407).
موضوع سؤال حديث فوق، زني است که عادت نميشود و همسان او نيز عادت نميشود، امام (ع) عده او را سه ماه تعيين نمودهاند. اين حديث با روايات گذشته که عدّه را از اين قبيل زنان نفي مينمود، معارض است.
:: موضوعات مرتبط:
تحقیق و پایان نامه و گزارش کار ,
,
:: برچسبها:
انواع عده و وضعيت زنان فاقد رحم ,
:: بازدید از این مطلب : 3526
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1